بسمه تعالی
مهمترین موضعگیری آقای قالیباف در سال 88 صحبتهای ایشان در گفتگوی ویژهی خبری در تاریخ 2 تیر 88 است (+). در این مصاحبه بدون یک کلمه موضع گیری درباره دروغ تقلب، سعی کرده است به مواردی کلی اشاره کند و بین نظام و اغتشاشگران، نقش میانه را بازی کند. اهم موضعگیریهای وی:
«یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی ایران خلق حماسه بزرگ 85 درصدی ملت در سی سالگی انقلاب اسلامی ایران است»، «عدالت در اخلاق بزرگترین نیاز عرصه سیاست است»، «این جنگ تبلیغاتی که در این مناظرهها و این منازعهها شروع شد، قبل از آن اگر دقت میکردید پیش از گسترش در جامعه همه اینها را در رسانههای خود نامزدها قابل مشاهده بود»، «تما وقتی یک منازعهای به پیش میآید و یک اختلافی پدید میآید هر دو طرف مقصرند»، «قانون انتخابات نیازمند به بازنگری است»، «اطلاعرسانی در زمینه انتخابات یکی از ضعفهای عمده این دوره بود »، «همه آنها که دارای ابهاماتی در فضای انتخابات هستند باید با سند سخن بگویند»، «باید، نخبگان، مردم و نامزدها بپذیرند که در یک انتخابات یک نفر برنده میشود و یک نفر انتخاب میشود»، «آیا آموختهایم که اگر شکست خوردیم باید چگونه رفتار کنیم، آیا باید بداخلاقیها را ادامه دهیم؟»، «عزیزی که منتخب میشود باید این باور درونی را داشته باشد که از لحظه انتخاب شدن بداند که منتخب 75 میلیون جمعیت ایران است و مخاطبان وی تنها رایدهندگان به وی نیستند و این را باید در عمل و بیان رعایت کنند»، «وقتی ما مدعی قانونگرایی هستیم اما خودمان توجهی به قانون نداریم نتیجه آن این میشود که یک عدهای آشوبگر فضا را در کشور ملتهب میکند»، « آن جمعیتی که در 25 خرداد به خیابانها آمدند یک بخشی از مردم بودند که دارای ابهاماتی بودند»، « ای کاش مجریان قانون و آنهایی که میخواهند تجمعات را برگزار کند، قانون را رعایت میکردند »، «{در 25 خرداد} شاهد آن بودیم که افرادی حرفهای با نظام مشکل دارند و صفشان از مردم جداست، دست به اغتشاشاتی زدند»، « کاندیداها از فرصت پنج روزه استفاده کنند »، « اگر ما اختلاقی داریم باید آن را در چارچوب قانون پیگیری کنیم و بدانیم که دشمنان در کمیناند و در این راه باید دست در دست هم با تکیه بر وحدت کلمه برای پیروزی در مسیر انقلاب و نظام گام برداریم»، « با در اختیار قرار دادن فرصتها برای همه اجازه دهیم بیانات مختلف مطرح شود»، « وی در پایان با تاکید بر ارائه مستندات محکمه پسند از سوی کاندیداها گفت: اجازه دهیم شیرینی بزرگ حضور ملت که برخاسته از افکار امام و انقلاب بوده به کام جامعه تلخ نشود و اعتراضات خود را در مجاری قانونی پیگیری کرده و به پیش ببریم».
چون این اصلیترین موضع ایشان در تمام سال 88 است، کمی به تفصیل اشاره شد. ولی در این موضعگیریها کاملا سیاست پرهیز از مواضع صریح و پرداختن به کلیات تا به کسی بر نخورد، یکی به میخ و یکی به نعل زدن، عدم پرداختن به موضوع اصلی، عدم پرداختن به دروغ بزرگ و اتفاقات عجیبی که علیه نظام برنامهریزی شده است، عدم اشاره به نفوذ و دخالت و نقشهکشی گسترده آمریکا و بیگانگان، تقلیل سطح اختلافات و تعارضات به یک اختلاف سلیقه ساده و… مشخص است. در بهترین توجیه، وی هنوز متوجه دعوای اساسی بین نظام و مستکبرین نشده است و گمان میکند دعوا بین دو کاندیدا است! در حالی که در همان ایام، افراد بسیاری به این نکته اشاره داشتند که ماجرا فراتر از دو نامزد، بلکه یک هجمه حساب شده علیه نظام است. به عنوان نمونه میشود به سخنان حداد عادل به عنوان چهرهای فرهنگی و معتدل اشاره کرد که چند روز پیش از آقای قالیباف با صراحت موضع گیری کرد و چنین مطلبی را طرح کرد.
این مطلب را پارسال نوشته بودم که منتشرش نکردم. گمان میکردم واقعبینی و انصاف آنقدر در وجود بعضیها هست که این اشتباه را بپذیرند. اما وقتی رپرتاژ آگهی انتخاباتی برنامه دیروز امروز فردا برای قالیباف دیدم که باپررویی تمام ادعاهای عجیب و غریب کرد (+)، مطمئن شدم باید این مطلب را منتشر کنم. در کنارش وقتی میبینم امپراتوری رسانهای جناب قالیباف برای تبلیغ ایشان و انتخابات آتی چقدر فعال و گسترده کار میکند، بسیار افسوس میخورم که یک میلیونیوم این توان چرا برای روشنگری در دوران فتنه خرج نشد؟
گزارش گونهای از این مطلب با اضافات مهمی در رجا و خبرنامه دانشجویان منتشر شده است.
*****
نزدیکیهای دوران انتخابات که میشود، تحرکات بعضی جریانات خیلی تو چشم میزند. جریاناتی که بسیج میشوند برای استفاده از فرصت! از امثال موتلفه و باهنر بگیرید تا لاریجانی و قالیباف. کسانی که اصولگرایی را فقط شعار میدهند و اگر کوچکترین هزینهای لازم باشد برای انقلاب بدهند، به گوشهای خزیده و سکوت پیشه میکنند و یا حتی بدتر، با سیاست یکی به میخ و یکی به نعل، جوری حرکت میکنند که نکند گربه شاخشان بزند. جریاناتی که در زمان فتنه خیال میکردند با موضعهای نرم و بین حق و باطل (آنچه میانهروی میخوانندش!) میتوانند بدون هزینه گذر کنند و هر اتفاقی بیفتد آنها ماهیشان را بگیرند.
اما انتقادات این دوسالهی حزباللهیها و عاشقان انقلاب، نسبت به سکوت و گاها گل به خودی، این جریانات، باعث شده است اینها برای انتخابات نگران بشوند. به خصوص که کل این جریانات روی هم فاقد اندک بدنهی اجتماعی در نیروهای انقلاب هستند. لذا به شدت به تکاپو افتادند تا این چهرهی مخدوش شدهی اصولگرایی و انقلابی بودن خود را در ظاهر اصلاح کنند. بعضی جنگهای زرگری راه انداخته و بعضی مواضع نداشتهشان را میخواهند در بوق کنند.
یکی از بدیهای تاریخ همین است که پس از گذشت مدتی از آنها، قابلیت تحریفشان بالا میرود. تحریف هم همیشه عامدانه نیست. بعضی مواقع آدم شواهدی تاریخی حتی کاملاً درست را میبیند ولی چون در متن ماجرا نبوده است یا زمینه ی تاریخی را فراموش کرده است، تاریخ را و نقشهای آدمها را اشتباه میکند. چه بسا اندک زمانی بعد طرفداران آقای هاشمی (که نقش او و خاندانش در فتنه فراموش نشدنی است) هم چند لینک از صحبتهای کلی او را نشان دهند و مدعی شوند که او هم علیه فتنه موضع گرفته است!
این روزها، برخی حامیان آقای قالیباف به تکاپو افتادهاند، تا نشان دهند که چه کسی گفته است ایشان جز ساکتین بوده است؟ هر کس بگوید او در فتنه موضع نگرفته است، دروغگوست! و البته نمیدانم این تهمت زدن از طرف این مدعیان اخلاق، چقدر اخلاقی است! به هر حال در این یادداشت نگاهی میاندازیم به مواضعی که آقای قالیباف از زمان فتنه تا کنون اتخاذ کرده است. و نیز مواضع مجموعههای زیر نظر او که بایستی به عنوان یک مسئول جمهوری اسلامی، تمام قد برای دفاع از انقلاب و نظام، بسیج میشدند.
اشاره به این نکته هم ضروری است که ممکن است شخص ایشان در جمع خانوادهشان، یا در تاکسی، یا در دیدارهای خیلی خصوصی، مواضع صریح و انقلابی برای دفاع از انقلاب گرفته باشند و ما بیخبر باشیم! اما ما نمیتوانیم نیتخوانی کنیم و سخن از غیب بگوییم! و لذا تنها به شواهد عیان میپردازیم. اگر چنان موضعگیریهایی کرده باشند –فارغ از درجه اهمیتش! در نسبت با وظیفهشان- امید است که خداوند ثوابش را نصیبشان کند. من نیز از ارائه اسناد جدید از طرف ایشان یا حامیانشان، استقبال میکنم.
ابتدا باید دید مواضع ایشان در برابر ظلم بزرگی که به نظام رفت، مسئلهی اصلی و دروغ بزرگی به نام تقلب، چه موضعی گرفتند؟ در برابر تهمتها و دروغهای بیشرمانهای چون لیست 72شهید چطور؟ اما متاسفم وقتی بگویم تمام جستجوها نقش بر آب است. و ایشان در تمام سال 88 هیچ و هیچ حرفی در این باره نزدهاند. و تنها یک بار به تقلب اشاره میکنند و آن در مصاحبه با ویژهنامهی گذر از فتنه در 22 خرداد 89 است. یعنی ظلم بزرگ به نظام، و خدشه دار کردن آبروی نظام، هیچ واکنشی از طرف ایشان بر نیانگیخت. در زیر لیستی از مواضع ایشان را که حتی با تسامح بتوان به فتنهی 88 بازگردد را لیست میکنم تا به خوبی مشخص شود نوع موضعگیریهای ایشان.
- روزنامه اعتماد و سایت آینده به نقل از یک نماینده ناشناس اصولگرا اعلام کرد که قالیباف در جلسه غیرعلنی مجلس مدعی شده است که 3 میلیون نفر در 25 خرداد به خیابان آمده بودند. در 30 خرداد 88 روابط عمومی شهرداری تهران خبر سایت مهدی هاشمی درباره گزارش جمعیت 3 ملیونی در 25 خرداد توسط قالیباف را تکذیب کرد (+)
-- در 20 تیر 1388 ایشان در موضعگیری دیگری گفتند(+): « برای گذار از شرایط حساس کنونی که به راستی سخت تر و پیچیده تر از گذشته است ، نیازمند هوشیاری و بهره گیری از تجارب قبلی هستیم و باید با میانه روی به جامعه آرامش بخشیم»، « وی حوادث اخیر در کشور را ، فتنه خواند»، « در این شرایط همه ما وظایفی داریم و باید برای شفاف سازی تلاش کنیم»، «ب اید تلاش کنیم تا محیط و جامعه را به سمت آرام سازی ببریم ، نه به سمت تنش و بدون موضع گیری های غلط و حرف های غیر منطقی ، باید میانه روی را اساس کار قرار دهیم»، « نباید در عالم فتنه ، همه چیز را سیاه یا کاملا سفید ببینیم و خودمان را حق به جانب دید»، « تندروی ، جناحی عمل کردن ، قدرت طلبی و شهوت نام و زیاده خواهی از عوامل سیاسی فتنه انگیزی است»، « باید از ولایت فقیه دفاع و آن را حفظ کنیم و باید آن را فصل الخطاب دانسته و اساس کار بدانیم ».
باید پرسید در آن شرایط میانهروی چه معنایی میداد؟ آیا باید نظام در برابر خواستههای غیر قانونی کوتاه میآمد؟ مگر میشود میانهی استکبار و ولی فقیه ایستاد؟ آیا فراتر از این مصاحبهی کلیشهای و از سر رفع تکلیف آن هم به شکل نصف و نیمه، ایشان و مجموعه زیر نظرشان تلاشی برای شفاف سازی داشتند؟ آیا تندروی رفتارهای موسوی و حامیانش است یا نیروهای حامی انقلاب؟ چرا صراحت ندارد سخنانش؟
- موضع بعدی به 9 مرداد 88 مربوط است (+). در کل این صحبت چند جمله درباره فتنه میگوید: « معتقدم هیچ گاه در این 30 سال مانند فتنه امروز را نداشتیم و حتی زمان گروهکهای ضدانقلاب باز هم مانند فتنه امروز نبود،چرا که امروز گرفتار فتنه افرادی هستیم که یا از جنس نهروانیانند و یا از جنس جملیان… بنابراین نگذاریم در این مقطع ضربهای به نظام و ولایت بخورد و همان طور که در جنگ مردانه ایستادگی کردیم، امروز هم باید در مقابل این فتنهها بایستیم» همین! بلی واقعا همین!
خود او در این مصاحبه میگوید: « حال باید بدانیم کسانی که در جبهه نامردها هستند، حق دارند پرچم دفاع از جنگ و بسیج را بردارند؟ … روی صحبت من با کسانی است که نهایت، کار آنها، آمدن به راهآهن بود. کسانی که دکمههای یقهشان تا بالا بسته بود و میگفتند، خدا به ما توفیق حضور در جبهه را نداده است» و من به او میگویم آیا کسانی که انتهای هزینه کردنشان در فتنه، مواضع مبهم، ناکارآمد، حداقلی و بی اثر بود، حق دارد ادعای دفاع از انقلاب را داشته باشد؟ حق دارد ادعای میراث کند؟
او میگوید: « زمانی که امام (ره) فریاد زدند، رفتن به جبهه واجب کفایی است، همین بیغیرتها و همینها که امروز از دیگران طلبکارند، نیامدند پس حواسمان باشد که اینها نمیتوانند فرهنگ دفاع مقدس را در جامعه نشر بدهند» وقتی سیدناالقائد حکم دفاع از انقلاب را دادند، کدام بیغیرتهایی کناره گرفتند و هیچ نکردند –اگر گل به خودی نزده باشند- و حالا طلبکارانه مدعی سهماند؟
- موضعگیری وی درباره حوادث روز قدس مربوط به چند روز پس از آن است (+). وی میگوید: «امروز دشمنان انقلاب با تشخیص درست مهمترین گرانیگاه انقلاب را مورد حمله قرار دادند که وحدت را از بین ببرند»، «در حاشیه روز قدس تعدادی حرکاتهای ضد انقلابی ایجاد شد و هر کس که دلسوز مردم باشد این حرکت را محکوم میکند»، « درست است که این حرکت قابل توجه نبود و تعداد آنها بسیار محدود بود ولی به هر حال این کارها غیر قابل قبول و غیر قابل تحمل است». به همین سادگی! بلکه سادهتر!
- میرسیم به موضع ایشان در قبال اهانت به امام روح الله در 16 آذر 88 (+). وی در اقدامی خوب در این پیام ناراحتی خود را از این عمل شنیع (البته با لطافت میانهروانهی خود!) اعلام میکند: « حتما هم باید بر سر ضرورت برخورد با مسببین و عاملین این حرکت زشت به سختی ایستاد… حالا باید موضع شفاف گرفت و نگاهها را از زاویه سیاست معطوف به صورت زیبای وفاداری کرد. اصلا مگر می شود دم از انقلابی بودن بزنیم و حالا که سخن از شأن و حرمت آن معمار کبیر انقلاب است سکوت کنیم؟ ». اما این همه داستان نیست. بخش مهم تیغ انتقاداتش نصیب کسانی دیگر میشود: «این اقدام از منظری دیگر حاصل بی تقوایی آنهایی است که نه تنها فضای تهمت و شایعه سازی را از میان نبرده بلکه اتفاقا می خواهند حتی الامکان بدان دامن بزنند. آنها کسانی هستند که حتی در رسانه های عمومی هم برای یکدیگر خط و نشان کشیده، همدیگر را تهدید کردند» البته خطاب این جمله واضح است که به آقای موسوی نیست. اینها چه کسانیاند؟ و به چه کسان دیگری تهمت میزنند؟ آیا اتهام خیانت به آقای موسوی و گروهک سبز را تخطئه میکند؟
متاسفانه در بخشی دیگر مطالبی تاسف آور به زبان میآورد: « هر چند نباید فراموش کنیم که دوستان ما در رسانه ملی هم با حرکت اشتباهشان بدعتی تازه پدید آورده و دلهای فراوانی را به درد آورده اند. ما همگی معتقدیم که محکوم کردن آن اقدام زشت و اطلاع رسانی و شفاف سازی حاشیه آن باید صورت می گرفت، اما پخش اینچنینی تصاویر آن هم از رسانه ملی هم جای سؤال دارد و هم جای تأسف». این درحالی است که در آن شرایط آقای انصاری و موسسه تنظیم آثار امام، با وقحات و نهایت حزببازی، اصل توهینها را منکر میشد و مدعی بود باید سند ارائه شود! و از طرف دیگر بی بی سی، هر روز تحلیل و برنامه میگذاشت که کار صدا و سیما زشت و اشاعهی فحشا بوده است. و انگار نه انگار جریانی تا این حد بیشرف بودند که به امام دلها توهین کردند. این در حالی است که اقدام به جای صدا و سیما با ظرافت و حساسیت بسیار و تنها اندکی از میزان واقعی اهانت گروهک سبز به امام روح الله را نشان داد.
- میرسیم به فاجعهی اسفباری که گروهک سبز در توهین به امام حسین (ع) رقم زدند و بلوایی در میان مردم مسلمان کشورمان آفرید. توهینهای عدهای محارب بیشرف که از طرف آقای موسوی “خدا جو” لقب گرفتند. آقای قالیباف در این اوضاع چه موضعی گرفت؟ (+)
« اتفاقی که در روز عاشورا به وقوع پیوست، اتفاق بسیار زشتی بود که قلب همه ارادتمندان اهلبیت(ع) را جریحهدار کرد»، « از هرجهت و با هر گرایشی که نگاه کنیم این ماجرا محکوم و مطرود است. در محکوم کردن، برخورد کردن و تبری جستن از عاملان آن هم نباید ذرهای کوتاهی و تعلل کرد»، « تداوم روند قانونگریزی و افراط امکان دارد کار را بهجایی برساند که روزی کار از دست هر دو طرف ماجرا خارج شود، این مسائل قابل پیشبینی بود»،« وقتی قرار باشد امور بهجای حل آن در مجاری قانونی و عقلانیاش در کف خیابان مطرح شود، حتما گروههایی که با نظام و اسلام هیچ نسبتی ندارند و معاند هستند به طمع میافتند تا بیایند و صحنه را مدیریت کنند»، « بنده معتقدم باید تفکیک بین جریان معترض و جریان مشکوکی که حوادثی از قبیل روز عاشورا ایجاد میکند، قائل شد»، « من تاکید دارم که جریان معترض باید خط خودش را از این حوادث جدا کند. اگر اتفاقات روز عاشورا را قبول ندارد به روشنی آن را بیان کند و بین خود و جریان اغتشاشگر و مشکوک مرز شفاف ایجاد کند»، « باید به دشمنان این کشور و مردم هم آشکارا گفت که پرونده و کارنامه شما روشن است. عملکرد شما در این 50 سال اخیر حتی فراتر از کارنامهتان با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، کارنامه سیاهی است. خیانت شما آشکار است».
بلی! واقعا مواضع ایشان در چنین حادثهی تاثربرانگیزی این بود! بهت انسان از چنین برخوردهایی در بدترین شرایط، جایی برای سخن باقی نمیگذارد
- اما مواضع وی ادامه دارد. وی پس از ماجرای عاشورا و حماسه 9 دی هنوز متوجه نشده است حق کدام طرف است. هنوز از برخی سخن میگوید. هنوز مبهم و کلی گویی و البته تقصیر دو طرف است. وی در 19 بهمن 88 در قم میگوید (+):«اگر امروز در عالم فتنه و شرایط غیر شفاف به سر می بریم باید دقت کنیم که این اهداف که تبیین کننده مسیر انقلاب و نظام است در چه وضعیتی است»، «به طور حتم سردهندگان شعار جمهوری ایرانی از مدار انقلاب خارجند »، «بدون شک اگر امروز برخی حرکتی انجام دهند که اهداف و منافع دشمنان تاریخی چند دهه ما را در پی داشته باشد و استقلال سیاسی ما را خدشه دار کند ، آنها از مسیر انقلاب ، امام و رهبری خارج شده اند»، «تنها آنارشیستها هستند که برای حل مشکلات کف خیابان را به منطق و گفتگو و قانون ترجیح می دهند»، «چه آنهایی که بد تصمیم می گیرند و بد مدیریت می کنند و چه آنهایی که ناامنی درست می کنند و نمی گذارند مدیریت کار خود را انجام دهد هر کدام به نوعی چوب لای چرخ انقلاب می گذارند».
گویا وی تا انتها متوجه عمق برنامهریزی دشمن و درگیریها نشد. تصورش از ماجرا دعوای دو کودک سر آبنبات بود! نمیدانم چه اتفاق دیگری باید میافتاد تا وی احساس خطر کند؟ تا کی میخواهد به خاطر نرنجیدن طبقهی متوسط مدرن پر توقع، یکی به میخ بزند یکی به نعل؟ به مانند این میماند که کسی در میانهی جنگ نابرابر حزب الله لبنان در برابر اسرائیل، سخن بگوید که: « چه کار بدی! هم اسرائیل محکوم است هم حزب الله! باید میانه روی کرد».
اصولگرایان در قضیهی فتنه دو دسته شدند: عده ای فداکارانه (و در واقع: وظیفه شناسانه) جلوی رهبر عزیز انقلاب شمشیر زدند و راه را برای ایشان باز کردند و به همین خاطر مجروح شدند و فحش شنیدند و تخریب شدند. و عده ای هر جا که رهبر عزیز انقلاب شمشیر زد و زخم خورد و راه را باز کرد، با تأمل و فاصلهی زمانی، با ترس از اینکه نکند به گروهک سبز برخورد، خیلی باکلاس پشت سر ایشان قدم گذاشتند و جلو آمدند! آری وقتی خیالشان از فتح راحت شد، پیش آمدند برای عکس یادگاری! برای میراثخواری!
این همهی ماجرا نیست. وی علاوه بر اینکه به عنوان شخص میتوانستند کارهای بیشتری انجام دهد، و موضع گیریهای قویتری انجام دهد، به عنوان یک مسئول در جمهوری اسلامی نیز مسئول بود تمام قد به دفاع از انقلاب بپردازد. آیا واقعا با سه مصاحبه ضعیف واقعا وظیفه خود را انجام داده است؟ در حالی که او به عنوان شهردار تهران حجم عظیمی از امکانات فرهنگی-رسانهای در اختیار داشت تا از آنها برای مقابله با فتنهگران استفاده کند. در حالی که یک هزارم این استفاده را نکرد.
آیا به واقع فرهنگسراها و سازمان فرهنگی هنری این ظرفیت را نداشتند که دست به شفافگری بزنند؟ برنامههای مختلفی برای آگاه کردن ذهن مردمی که آقای قالیباف معتقد بود از اغتشاشگران جداست، بگذارند؟ چه برنامههایی اجرا کردند؟ کافی است گزارش فعالیت سه ماههی تابستان 88 این مراکز را نگاه کنید. نمیخواهم به شواهد و شنیدههای بسیاری دربارهی سازمان فرهنگی هنری شهرداری استناد کنم که اتفاقا نشان از همراهی جدی آنها با فتنهگران داشت. این در حالی است که در 20 تیر 88 آقای ایازی جایگزین آقای نوریان در سازمان فرهنگی هنری شد(+) که حتی سایت معلومالحال خبرآنلاین در فروردین 89 دربارهی وی مینویسد (+): « {ایازی} در دوره پس از انتخابات، مواضعی خاص داشت. روزنامه شرق نیز در اولین شماره دوره جدید انتشار خود مصاحبه مفصلی با سیدمحمد علی ایازی داشت». یا ماجرای استعفای اخراج مانند یکی دیگر از معاونان قالیباف به دلیل امضای نامه حمایت از آشوبگران (+) در مهر 88?
در کنار این ظرفیت، نگاهی بیندازید به نشریات همشهری. این مجموعه که یکی از بزرگترین غولهای نشریاتی در کشور است، چه فعالیتی انجام داد؟ چه مواضعی گرفت در دوران فتنه؟ این ظرفیت مهم رسانهای در کنار روزنامه تهران امروز و حزبالله، و سایتهای وابسته به ایشان که بعضیشان اوج اخلاقمداریاند، چه اقدام اساسی انجام دادند؟ چه اقدام معمولیای انجام دادند؟ چقدر مطلب و محتوا تولید کردند؟
در حالی که غول نشریاتی آقای قالیباف میتوانست و باید برای دفاع از آبروی نظام هر ماه یک ویژهنامهی مفصل درباره انتخابات از همان تیرماه 88 منتشر میکرد، ولی یک سال بعد، پس از این که همه مطمئن شدند که گروهک سبز به کلی نابود شده است و هیچ توانی ندارد، دست به انتشار «ویژهنامهی گذر از فتنه» برای 22 خرداد 89 کرد. البته هر چند دیر ولی همین هم خوب است! چرا که در ویژهنامهی نوروزی 89، همشهری دست به انتشار مطالب بسیار زشت و دشمن پسند در حمایت از فتنهگران زد (+). در مصاحبه با همین ویژهنامه بود که آقای قالیباف اولین موضع نسبتا شفاف خود را درباره انتخابات و فتنهگران گرفت (+). و تقریبا آخرین موضع اینگونهش بود. در این مصاحبه بود که برای اولین بار سخن از تقلب راند و به آقای موسوی نسبت “توهم تقلب” داد. در این مصاحبه بود که برای اولین بار گفت که: «جریان فتنه کلیت نظام را زیر سوال برد». یک سال پس از همهی ماجراها! در همان حوالی بود که مصاحبهای کرد و گفت (+): «فتنهگران هرگز بخشیده نخواهند شد». البته مصاحبه اینقدرها به اندازه تیترش موضع قاطع ندارد.
اما برای این ویژهنامه نیز اتفاقی افتاد که باعث ناامیدی دلسوزان انقلاب شد. شایعهای منتشر شد که مدعی بود آقای قالیباف خود را از مسئولیت آن ویژه نامه مبرا دانسته و انتشار آن را مربوط به دوران سفر خود به خارج از کشور دانشته است. انتشار این شایعه این خواسته به حق را در حامیان انقلاب به همراه داشت که این ماجرا توسط ایشان تکذیب شود. اما این اتفاق نیفتاد! این ماجرا گویا اصلا برای قالیباف و حامیانش اهمیت نداشت. نشانهی این عدم اهمیت این است که سردبیر سایت فردا این تکذیبه را تنها در کامنت یکی از بازهای یک نفر غیر مشهور گذاشتند (+)! جوری که طبیعی بود اصلا دیده نشود. یا بدبینانهاش اینکه ترجیح میدادند با ویژهنامه در میان انقلابیون وجهه کسب کنند و با عدم تکذیب شایعه بین ضد انقلاب چندان بد چهره نشوند! وی در این باره نوشت: «دوستان درباره اون تکذیبیه واقعا کم کاری از من بوده؛ یه متنی قرار بود من تو وبلاگم بزنم درباره اون ماجرای تکذیب که خورد به یه مسافرتی و … و نشد؛ دلیل عدم واکنش رسمی هم عدم تمایل به کش دادن این ماجرا بود». به همین راحتی!
اما ماجرا همینجا باقی نماند. مدعیان اخلاقگرایی حامی قالیباف، به جای آنکه تیغ انتقادات را به سمت نجفی و ابتکار دو نماینده دوم خردادی عضو شورای شهر تهران نشانه بروند، که آن دروغ را گفته بودند، با بی اخلاقی شروع به انتقاد و حمله به دلسوزان انقلاب کردند که چرا این انتظار را از شهردار داشتهاند که حالا که این قدر دیر موضع گرفته است، چرا شایعه را تکذیب نمیکند؟ در حالی که انتظاری معقول و طبیعی از شهردار تهران بود.
آری! این مجموعه مواضع آقای قالیباف و مجموعههای زیر نظر ایشان بود. کسی که امکانات بسیاری داشت و به نسبت آن نیز مسئول به دفاع تمام قد از جمهوری اسلامی بود. وقتی نگاه میشود که از مثلا 400 کار مهمی که میتوانست در دوران فتنه انجام دهد، فقط به چند مصاحبه خیلی شل و بیشتر باعث کسب وجهه در بین سبزها، بسنده کرده است، “تخم مرغ پخته” را نیز به خنده میاندازد اگر کسی مدعی شود که ایشان در زمان فتنه ساکت نبوده و کاری انجام داده است.
همهی اینها به معنی آن نیست که کسی میخواهد ایشان را حذف کند. هیچ کس، هیچ فردی را از کشتی انقلاب بیرون نخواهد کرد. اما انقلاب برای حرکت سریعتر به سمت آرمانهایش معطل کمکِ این افراد نیست. انقلاب برای اینکه از فتنهها بیرون بیاید، تکیهاش به اینها نیست. البته اینها در کشتی انقلاب سوارند. ولی بعد از مردمی که 9 دی و 22 بهمن آمدند! همه میتوانند با نظرات و مواضع و رفتارهای خوب خود سوار این کشتی نجات بشوند. ایشان نیز حداقلهای اصولگرایی را دارا میباشد و میتوانند در گوشه و کنار این نظام مقدس خدمت کنند. اما باید بدانند که حدشان چیست و با زیادهخواهی و سهمخواهیهای بیشرمانه، چهره خود را تخریب نکنند. چه طور میشود کسی ادعای میراثخواری از چیزی داشته باشد که کوچکترین سهمی در آن نداشته است و کمترین هزینهای نداده است؟
کلمات کلیدی: فتنه، محمد باقر قالیباف، انتخابات، جریانات سیاسی، روزنامه همشهری، ریاست جمهوری یازدهم، ساکتین فتنه، شهرداری تهران